کد مطلب:119273 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

همای رحمت











.

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی، خدا را
كه به ما سوی فكندی، همه سایه ی هما را


دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم خدا ر


به خدا كه در دو عالم، اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد، سرچشمه ی بقا را


مگر ای سحاب رحمت، تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد، همه جان ما سوی را


برو ای گدای مسكین، در خانه ی علی زن
كه نگین پادشاهی، دهد از كرم گدا را


بجز از علی كه گوید، به پسر كه قاتل من
چو اسیر تست اكنون، به اسیر كن مدارا


بجز از علی كه آرد، پسری ابوالعجائب
كه علم كند به عالم، شهدای كربلا را


چو به دوست عهد بندد، ز میان پاكبازان
چو علی كه می تواند، كه به سر برد وفا را


نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه گویم، شه ملك لافتی را


به دو چشم خون فشانم، هله ای نسیم رحمت
كه ز كوی او غباری ز من آر، توتیا را


به امید آنكه شاید، برسد به خاك پایت
چه پیام ها كه دارم، همه سوز دل صبا را

[صفحه 260]

چو تویی قضای گردان، به دعای مستمندان
كه ز جان ما بگردان، ره آفت قضا را


چه زنم چو نای هر دم، ز نوای شوق او دم
كه لسان غیب خوشتر، بنوازد این نوا را


همه شب در این امیدم، كه نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی، بنوازد آشنا را


ز نوای مرغ یا حق، بشنو كه در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا


محمد حسین شهریار

[صفحه 261]


صفحه 260، 261.








    1. دیوان استاد شهریار

      اما درباره این غزل مرحوم آیت الله مرعشی نجفی خوابی را نقل كرده اند كه ماجرای كامل آن در بخش تعلیقات درج شده است.